معنی گوسفند شیش ماهه

حل جدول

لغت نامه دهخدا

شیش

شیش. (اِ) شوش. شوشه. شاخ تر و باریک درخت. ترکه. (یادداشت مؤلف).

شیش. (عدد، ص، اِ) شش (در ترکیب شیشه بندان، مهمانی شب ششم تازه مولود). (یادداشت مؤلف). امروزه در تداول عامه ٔ تهرانیان نیز «شش » را غالباً «شیش » تلفظ کنند.

شیش. (اِخ) ابن قیس بن جریح. ممدوح حطیئه ٔ شاعر است. (یادداشت مؤلف).

شیش. (ع اِ) نوع پستی از خرما. (ناظم الاطباء). خرمایی کم حلاوت که هسته سخت نکند، و به قول ابوحنیفه آن فارسی است. (یادداشت مؤلف). شیشاء. شیص. شیصاء. خرمابن. کابوسک. (مهذب الاسماء). لغتی است در شیشاء و شیص و شیصاء. (از منتهی الارب) (آنندراج). خرمای دانه سخت ناکرده. (از آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).


ماهه

ماهه. [هََ / هَِ] (اِ) به معنی برماه است و آن افزاری باشد که درودگران بدان چوب و تخته و حکاکان جواهر سوراخ کنند و آن را به عربی مثقب خوانند. (برهان). برمه ٔ درودگران و حکاکان که بدان چوب و جواهر سوراخ کنند. (آنندراج) (انجمن آرا). برماه و مثقب و مته. (ناظم الاطباء). || یک حصه از دوازده حصه ٔ تولچه را نیز گویند که هشت حبه باشد و تولچه دو مثقال و نیم است که نودوشش حبه باشد. (برهان). دوازده یک تولچه باشد. (فرهنگ جهانگیری). دوازده یک توله که وزنی است معین و توله دو مثقال و نیم است که نودوشش حبه باشد و در هندوستان مستعمل است. (انجمن آرا) (آنندراج). یک حصه از دوازده حصه ٔ تولچه که معادل پنج نخود باشد. (ناظم الاطباء):
اگر پذیرد زیبق ز صفر هم غسلی
زمس دوازده ماهه عیار بگشاید.
مغیث هانسوی (از جهانگیری).
و رجوع به ماشه و ماهچه شود. || پرتو ماه و مهتاب. (ناظم الاطباء). || شب روشن بواسطه ٔ ماه و با ستاره ها. || مشاهره و ماهیانه. (ناظم الاطباء). || (ص نسبی) منسوب به ماه مانند یکماهه و چندماهه یعنی دارای یک ماه و چند ماه. (ناظم الاطباء). منسوب به ماه (و آن پس از عدد و کلماتی از قبیل همه و هرآید): دوماهه. نه ماهه (آنچه یا آنکه دو ماه یا نه ماه بر او گذشته باشد). هرماهه. همه ماهه. (فرهنگ فارسی معین):
شعر ناگفتن به از شعری که باشد نادرست
بچه نازادن به از شش ماهه افکندن جنین.
انوری.
نه ماهه ره بریده مهی نوبره درست
کاید چو ماه چارده مصباح هفت و چار.
خاقانی.


پنج ماهه

پنج ماهه. [پ َ هََ / هَِ] (ص مرکب) که پنج ماه از عمر او گذشته است.

فرهنگ فارسی هوشیار

شیش

پارسی تازی گشته شیش خرمای بی هسته خرمای سست هسته، شمشیر شمشیر دگمه دار شمشیر نوک بسته که در شمشیر بازی به کار رود


هفت ماهه

(صفت) آنچه که هفت ماه ازعمرش گذشته باشد. یا هفت ماهه بودن (زاییده شدن) . بسیارعجول بودن بسیارشتاب داشتن.

فرهنگ عمید

ماهه

آلتی برای سوراخ کردن، پرما،

گویش مازندرانی

شیش

شش عدد شش

ترکه، شاخه های خشک و نازک توت که پس از پرورش کرم ابریشم...

ترکی به فارسی

شیش

سیخ 2- متورم

تعبیر خواب

گوسفند

دیدن گوسفند درخواب، دلیل غنیمت است. اگر بیند که گوسفند می چرانید، دلیل که بر قومی مهتری یابد. اگر دید که گوسفند بسیار داشت و دانست که ملک اوست، دلیل است که نعمت بسیار حاصل کند. اگر بیند که گوشت گوسفند پخته می خورد، دلیل که به قدر آن غنیمت یابد. اگر بیند که گوسفند بکشت، دلیل که بر دشمن ظفر یابد و مال او را بخورد. - محمد بن سیرین

دیدن گوسفند روزی حلال باشد - یوسف نبی علیه السلام

معادل ابجد

گوسفند شیش ماهه

881

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری